یک شعرزیبا در باره اسفراین
درخرا ســـان شمالی دوسـتان شـــهرزیبای ست ، بـــا آب روان
نام آن بود ست شــهرمهرگان مردمش خوش خلق وخوب مهربان
اســـفراین هست نام دیـگرش احـمد موسی ا ست زیب و زیـورش
شهر بلقیسش نمادی دیگرست بـرج هـــا را تــاج عزت برسرست
مردمش دل زنده و مهمان نواز راد مــرد و قـهرمـان و پــاکــــباز
مرد میدانند و خوب و بی ریـا دین مــدار و صــالـــح و اهل دعا
عــارفا نش اهـل دانش از ازل صــاحب شـــعر قــصیده یا غـزل
آن یکی نـا مــش عـــلی آذری مــرد عــلم وعــاشق فـــن آوری
شاعر خوش ذوق و یک صاحب اثر شیخ بیدوازی ست ، مــردی با هنر
حــا می فــردوسی شیرین زبان آن ابوالعـــباس خـوب و پــرتـوان
بوالفتوح وبوالمــظفر، صدردین عالم تفسیر قـــــــــرآن در زمین
سندی وجنید و یحیی ابن حسن جمــله در دا نش حـریص واهل فن
از وجــود قــــاریان خـوش نوا دارقـــرآن ست نــــام شــــهر ما
منظرش زیـــبا و باغش پـرثمر شـــا مل الــــطاف حی دادگــــر
دره ی سرسبز و خوب کـاویان بـــیدواز و کوهــــــسار اردغـــان
از وجود چشـمه سار و جویـبار نقش خـلقت را نــموده آشـــــکار
مــرکز ترویج قـــرآن زنده باد اســفراین شــهر خــوبــان پاینده باد
شاعر:موسی الرضا علی نیا جوشقانی اسفراین
*********************
شعر در مورد اسفراین
*********************
خوشا اسفراین و آب جاجش خوشا آن مردمان مهربانش
الهی رنگ غم هرگز نگیرد زمین سبز و آبی-آسمانش
خوشا اسفزاین و آن میدان کشتی ده بیدواز و رویین و کوشکی
خوشا اردیبهشتی کز ساریگلش به زرد و کاستان آیی به گردش
خوشا اسفراین و ایام بهارش چمنزاران سبز و لاله زارش
چو شبنم می نشیند روی برگ- -شقایق های سرخ کوهسارش
خوشا اسفراین و آب چشمه سارش زوی ارناوه و گشت و گذارش
خوشا با برنوی بوزداغ بودن که غوغا می کند فصل شکارش
خوشا و پارک قوری زیبا که دل را می برد در فصل گرما
خوشا وقتی که در استخر آبش ز شادی می شود هنگامه بر پا
خوشا اسفراین و ماه مهر و آبان که زیباتر شود برگ درختان
برای صید کبک و قوچ کوهی به سالوک و ساریگل باشی دربیابان
خوشا اسفراین و مزارع گندم سحرگاه لطیف روستای بام
میان دره ی سرسبز دهنه اجاق قناری چون بسازد یک رواق
خوشا اسفراین و رقص دلنشینش ترانه های شادی آفرینش
به صحرا رفتن و آلاله چیدن چو پرگل می شود روی زمینش
خوشا اسفراین وکوههای شاه جهانش بلندی های کرکزو و آلبلاغش
شکوه دره های انوشیروان صفای چشمه ی اردغانش
خوشا اسفراین و کوه خانگه و برا شبی چادرزدن در سبزه زارش
بسوزه کرکو و کندک بجوشه تو بنشینی به صحبت در کنارش
خوشا اسفراین و بوی نوبهارش شکوفه های خوشرنگ انارش
خوش آن ابری که می بارد به نرمی به روی لاله های بی شمارش
خوشا اسفراین و آن آب و هوایش نسیم باغ های دلگشایش
چواز گلهای وحشی کوه پاکتل شود مستور از سر تا به پایش
خوشا اسفراین و نذرگاه و بلقیس صفای جنگل های سالوکش
خوشا روزی که آلاداغ پرگل کند با لاله دامن را چراغان
خوشا اسفراین چون فصل گل آید ز صحرایش چو بوی سنبل آید
خوشا شبهای مهتاب قشنگش که از هر سو صدای بلبل آید
خوشا اسفراین و شهر آشنایش که دل تنگه همیشه از برایش
هاجا هرکجا باشی دل تو چومرغی می زند پر در هوایش